بدیعالزمان میرزا تیموریبَدیعُالزَّمانْ میرْزا تِیْموری (د ۹۲۰ق/۱۵۱۴م)، از آخرین پادشاهان سلسله تیموریان، فرزند ارشد سلطان حسین بایقرا که پس از درگذشت پدرش در ۹۱۱ق/۱۵۰۶م، مدت کوتاهی به اتفاق برادرش مظفر حسین میرزا بر تخت پادشاهی نشست. ۱ - خانوادهمادر وی مهد علیا بیگم (یا بیگه سلطان بیگم)، [۱]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۱۱۵، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
دختر میرزا معزالدین سنجر از امیران تیموری، [۲]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۲۴۰-۲۴۱، تهران، ۱۳۳۹ش.
و زنی بدخو، تندزبان و عصیانگر بود. عاقبت سلطان حسین بایقرا وی را طلاق داد و او از نهایت ناتوانی و یأس بیمار گردید و در ۸۹۳ق/۱۴۸۸م در هرات جان سپرد و در مدرسه بدیعیه به خاک سپرده شد. [۳]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۱۰۸، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۴]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۱۸۲، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۲ - ورود به سیاستبدیعالزمان میرزا ظاهراً از حوالی سال ۸۷۵ق/۱۴۷۰م با حکمرانی استرآباد، به عرصه سیاست وارد شد [۵]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۱۱۴، تهران، ۱۳۳۹ش.
و چند بار به حکومت استراباد دست یافت. گرچه تاریخ دقیق پایان دوره اول فرمانروایی او بر این شهر معلوم نیست، ولی به طور مسلم در ۸۸۰ق/ ۱۴۷۵م به جای پدر در هرات حکومت داشته است. [۶]
حسن روملو، احسن التواریخ، ج۱، ص۵۵۳، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۴۹ش.
۳ - حکومت استرآبادنوبت بعدی حکومت بدیعالزمان بر استراباد مربوط به سال ۸۹۶ق/۱۴۹۱م است که غیاثالدین خواندمیر از آن یاد کرده است. به تصریح وی بدیعالزمان مدتی به دادگری و عدالت حکومت کرد و صدارت خود را به سیدنظامالدین سلطان احمد داد. در همین دوره او در ۸۹۹ق به تشویق امرای آذربایجان آهنگ تسخیر آن ایالت کرد، اما کاری از پیش نبرد. [۷]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
بدیعالزمان میرزا در ۹۰۲ق از استراباد به هرات رفت و به دستور پدرش حکومت بلخ و توابع آن از آب آمویه تا مرغاب به او واگذار شد. [۸]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۱۴۱-۱۴۲، تهران، ۱۳۳۹ش.
۴ - جنگ با پدربدیعالزمان پیش از بازگشت از استراباد فرزند خود - محمد مؤمن میرزا - را به حکومت آنجا گمارد [۹]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۲۰۱، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
و انتظار داشت که پدرش حکومت وی را تنفیذ کند؛ اما سلطان حسین بایقرا، فرزند دیگر خود، یعنی مظفر حسین میرزا را نامزد فرمانروایی آن شهر کرد. [۱۰]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۲۰۷، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
بدیعالزمان به فرزندش دستور مقاومت داد و خود نیز به دشمنی با پدر برخاست و با امیرخسروشاه و امیر شجاعالدین ذوالنون برضد او پیمان بست. وساطت امیرعلیشیر نوایی وزیر دانشمند پدرش هم که به بلخ رفته بود، تأثیری نبخشید و او بیکسب نتیجهای به هرات بازگشت. [۱۱]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۱۴۲-۱۴۴، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۱۲]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
در شعبان ۹۰۲/آوریل۱۴۹۷ میان او و پدرش سلطان حسین در حوالی دره «پل چراغ» جنگ شد و کار به شکست بدیعالزمان انجامید و وی به قندز گریخت و در اول رمضان همان سال پسرش محمد مؤمن میرزا هم در استراباد مغلوب و دستگیر گردید [۱۳]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۱۴۴-۱۴۷، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۱۴]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۲۰۸-۲۱۰، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
و در قلعه اختیارالدین زندانی شد و سپس به تحریک مادر مظفر حسین میرزا به قتل رسید. [۱۵]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۱۵۰-۱۵۳، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۱۶]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۲۱۲-۲۱۴، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
پس از این واقعه، بدیعالزمان میرزا به انتقام خون فرزند به مخالفت با پدر افزود و چند بار به اردوی او یورش برد، اما نتیجهای نگرفت، تا در ۲۵ شعبان ۹۰۳ پس از شکست سختی که به او وارد آمد، فرار کرد. [۱۷]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۱۶۱- ۱۶۵، تهران، ۱۳۳۹ش.
بدیعالزمان میرزا متعاقب این حوادث در شهر قندز پناه گرفت و باز در اندیشه جنگ بود تا عاقبت سلطان حسین بایقرا خود به قندز رفت و فرزند را نواخت و آشتی برقرار شد. [۱۸]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۱۴۸-۱۴۹، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۱۹]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۲۱۰-۲۱۲، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
در اوایل سال ۹۰۴ق بدیعالزمان از پدر فرمان حکومت بلخ را درخواست کرد، اما نتیجهای نگرفت و در عوض حکومت سیستان و فراه بدو واگذار شد. [۲۰]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۱، ص۷/۱۶۷-۱۶۹، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۲۱]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۲۳۷- ۲۳۸، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
حکومت این دو شهر بدیعالزمان را خشنود نکرد و او با استفاده از غیبت پدر به هرات یورش برد و لشکریان هرات را شکست سختی داد، تا عاقبت سلطان حسین حکومت بلخ را از کنار آب آمویه تا مرغاب بدو داد و نامش در خطبهها ذکر گردید. بدیعالزمان در این منصب از عهده مقابله با محمدخان شیبانی که قندهار را به تصرف درآورد بود، بر نیامد و به هرات عقبنشینی کرد. [۲۲]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۱۸۴- ۱۸۵، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۲۳]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۲۰۴-۲۰۷، تهران، ۱۳۳۹ش.
محمدخان شیبانی در ۹۰۹ق/۱۵۰۳م بار دیگر به بلخ آمد و آنجا را محاصره کرد. سلطان حسین به یاری بدیعالزمان شتافت و خان شیبانی عقب نشست. [۲۴]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۲۰۳-۲۱۳، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۲۵]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۲۹۳-۲۹۶، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۵ - جنگ با امرای تیموریحوادث دیگر زندگی بدیعالزمان در این دوره، جنگها و نبردهای مکرر او با امرای تیموری در شهرهای دیگر و گهگاه با پدر بود. وی سرانجام در جمادی الاول ۹۱۰/اکتبر ۱۵۰۴ وارد هرات شد و مورد عفو پدر قرار گرفت. [۲۶]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۲۱۸، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۲۷]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۲۲۳-۲۲۶، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۲۸]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۳۰۰-۳۱۱، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۲۹]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۳۱۳، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۳۰]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۳۱۸، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
بدیعالزمان میرزا در رمضان ۹۱۰ با همراهی مظفر حسین میرزا و امیرم حمد برندق به مقابله با خان شیبانی برخاست، اما جنگی رخ نداد و او با همراهانش به سمت قندهار رفت، تا از گسترش قلمرو ظهیرالدین بابر جلوگیری کند. در آنجا هم میان آن دو صلح اتفاق افتاد و وی زمستان را در فراه به سر برد. [۳۱]
ج، ۷، ص۲۲۸-۲۳۲، محمد میرخواند، روضةالصفا، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۳۲]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۳۱۴، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
بدیعالزمان بار دیگر در اوایل سال ۹۱۱ق خود را از بلخ به هرات رساند تا با گردآوری نیرو یورشگرانِ فرستاده خان شیبانی را سرکوب کند. آنگاه همراه سلطان حسین روانه ماوراءالنهر گردید، اما سلطان حسین در این سفر بیمار شد و در ۱۱ ذیحجه ۹۱۱ درگذشت.۶ - سلطنت بدیعالزمانپس از فوت سلطان حسین گرچه شاهزادگان و امیران تیموری خواستند بدیعالزمان را بهتنهایی جانشین پدر سازند، [۳۳]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۲۳۲- ۲۳۹، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۳۴]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۳۱۴-۳۱۷، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
اما بعداً مقرر شد که دو برادر به اتفاق بر اریکه سلطنت تیموریان تکیه زنند. به این ترتیب، در اواخر ذیحجه ۹۱۱ خطبه سلطنت در هرات به نام بدیعالزمان و مظفر حسین خوانده شد. بدیعالزمان میرزا در آغاز غیاثالدین جمشید را به صدارت برگزید، و مظفر حسین کسان دیگر را؛ این آغاز اختلاف در کار آن دو و منشأ سُستی سلطنت تیموریان شد. [۳۵]
سام میرزا صفوی، تحفه سامی، ج۱، ص۱۶-۱۷، به کوشش رکنالدین همایونفرخ، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۳۶]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۳۰۴- ۳۰۷، تهران، ۱۳۳۹ش.
محمدخان شیبانی از اختلاف میان دو برادر سود برد و در محرم ۹۱۲/ژوئن ۱۵۰۶ به خراسان یورش برد، اما شکست خورد. [۳۷]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۳۰۷- ۳۱۳، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۳۸]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۳۶۵-۳۶۷، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
چندی بعد بدیعالزمان با ظهیرالدین بابر برضد ازبکان متحد شد، اما در نبردی که در آخر ذیحجه ۹۱۲ در حوالی بلخ میان دو گروه روی داد، شکست بر شاهزادگان تیموری افتاد و در آخرین جنگ که در محرم ۹۱۳ به وقوع پیوست، هرات به تصرف محمدخان شیبانی درآمد و بدیعالزمان و کسانش روی به گریز نهادند. [۳۹]
سام میرزا صفوی، تحفه سامی، ج۱، ص۱۶-۱۷، به کوشش رکنالدین همایونفرخ، تهران، ۱۳۴۷ش.
[۴۰]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۳۱۳-۳۲۷، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۴۱]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۳۶۹-۳۷۶، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۷ - عاقبت بدیعالزمانبدیعالزمان میرزا پس از شکست و فرار چندی در قندهار به سر برد و سپس به سمت جرجان و استرآباد رفت و در آنجا نیرویی فراهم آورد تا همراه مظفر حسین میرزا به مقابله شیبانی برود، اما مظفر حسین در همان زمان درگذشت و بدیعالزمان که قدرت مقابله با ازبکان نداشت، به آذربایجان گریخت. [۴۲]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۳۴۵- ۳۴۸، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۴۳]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۳۹۰-۳۹۲، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۴۴]
سام میرزا صفوی، تحفه سامی، ج۱، ص۱۷، به کوشش رکنالدین همایونفرخ، تهران، ۱۳۴۷ش.
بدیعالزمان میرزا در سالهای آخر عمر سرگردان بود و از آذربایجان به هند رفت و مدتی در شهر تته اقامت کرد. در ۹۱۹ق/۱۵۱۳م به خراسان بازگشت و به شاه اسماعیل صفوی پیوست و همراه او به آذربایجان رفت و در شنب غازان متوطن شد. در رجب ۹۲۰/سپتامبر ۱۵۱۴ که سلطان سلیم عثمانی بر شاه اسماعیل غلبه کرد و مدتی در تبریز ماند، چون خواست بازگردد، بدیعالزمان میرزا را با خود به استانبول برد و او هم امید داشت که با یاری سلطان عثمانی تاج و تختِ از دست رفته را باز یابد؛ اما از ورود او به پایتخت عثمانیها اندکی نگذشته بود که به بیماری طاعون گرفتار شد و درگذشت. [۴۵]
علیشیر نوایی، مجالس النفائس، ج۱، ص۳۱۶، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۴۶]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۳۵۰-۳۵۲، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۴۷]
سام میرزا صفوی، تحفه سامی، ج۱، ص۱۷، به کوشش رکنالدین همایونفرخ، تهران، ۱۳۴۷ش.
۸ - همسر و فرزندانبدیعالزمان چند همسر و چند فرزند داشت. یکی از زنان او خانمبیگم دختر سلطان ابوسعید، [۴۸]
حسن روملو، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۴۹ش.
[۴۹]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
و همسر دیگر او دختر الغبیک بود. [۵۰]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۲۲۷، تهران، ۱۳۳۹ش.
همچنین نام دو تن از پسرانش در منابع مذکور است: نخست محمدمؤمن میرزا که در حیات پدر به تحریک مادر مظفر حسین میرزا به هلاکت رسید و دیگر محمدزمان میرزا که گزارش کارهایش را محمد میرخواند [۵۱]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۳۵۲، تهران، ۱۳۳۹ش.
به دست داده است.صدارت بدیعالزمان میرزا را در دوره حیات پدر و در دوران پادشاهیش چند تن از جمله امیرکمالالدین حسین عهدهدار بودند. [۵۲]
محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۷، ص۲۵۴- ۲۵۵، تهران، ۱۳۳۹ش.
[۵۳]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۱۰۵، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۵۴]
غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۶۱۶، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۹ - خصوصیات اخلاقیبدیعالزمان میرزا ظاهری آراسته و دلپسند و طبعی بخشنده داشت و بسیار شجاع و با جلادت بود و در میدان رزم از خود دلاوری و بیباکی نشان میداد [۵۵]
علیشیر نوایی، مجالس النفائس، ج۱، ص۳۱۷، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۴ش.
و اگر سالهای زیادی را به جنگهای بیحاصل نگذرانده بود و اقبال با او یاری میکرد، میتوانست امپراتوریِ در حال اضمحلال تیموریان را جانی نو بخشد. گذشته از اینها، بدیعالزمان میرزا شاهزادهای هنرمند و دانشمند بود. ذوق شعرگویی و شعرشناسی داشت، چنانکه بیشتر تذکرهنویسان آن روزگار نام او را در عداد شعرا و سرایندگان عصر آورده، و ابیاتی از وی نقل کردهاند. [۵۶]
علیشیر نوایی، مجالس النفائس، ج۱، ص۱۲۷- ۱۲۸، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۴ش.
[۵۷]
سام میرزا صفوی، تحفه سامی، ج۱، ص۱۶-۱۷، به کوشش رکنالدین همایونفرخ، تهران، ۱۳۴۷ش.
از اشعار دلپذیر او قطعهای است که در واقعه قتل پسرش سروده است. [۵۸]
علیشیر نوایی، مجالس النفائس، ج۱، ص۱۲۸، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۴ش.
بدیعالزمان میرزا هنرمندان و شاعران عصر خود را مینواخت، چنانکه هاتفی خرجردی شاعر مشهور آن روزگار به دستور او شاهنامه مفصل منظومی به نام تَمُرنامه به نظم درآورد. [۵۹]
عبدالنبی فخرالزمانی، تذکره میخانه، ج۱، ص۱۱۴- ۱۱۵، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، ۱۳۴۰ش.
۱۰ - فهرست منابع(۱) غیاثالدین خواندمیر، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۲ش. (۲) حسن روملو، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۴۹ش. (۳) سام میرزا صفوی، تحفه سامی، به کوشش رکنالدین همایونفرخ، تهران، ۱۳۴۷ش. (۴) علیشیر نوایی، مجالس النفائس، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۴ش. (۵) عبدالنبی فخرالزمانی، تذکره میخانه، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، ۱۳۴۰ش. (۶) محمد میرخواند، روضةالصفا، تهران، ۱۳۳۹ش؛ ۱۱ - پانویس
۱۲ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بدیعالزمان میرزا تیموری»، شماره۴۶۶۰. ردههای این صفحه : پادشاهان تیموری | تاریخ ایران | تراجم | تیموریان | حکومت های شیعی | درگذشتگان سده 10 (قمری) | مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی
|